دنیای ابرقهرمانان به یک مقطع حساس رسیده است؛ هم مارول و هم دیسی در حال یک بازسازی گسترده برای احیای جهان های سینمایی خود هستند. در دیسی، فیلم جدید “سوپرمن” به کارگردانی جیمز گان، نه تنها یک سوپرمن جدید را معرفی میکند، بلکه سنگ بنای یک مسیر کاملاً متفاوت برای دنیای دیسی را میگذارد که از رویکرد سال های زک اسنایدر فاصله میگیرد و تحت هدایت گان و پیتر سفران پیش میرود. در جبهه مقابل، مارول نیز پس از رسیدن به اوج با “انتقامجویان: پایان بازی”، سال ها با چالش هایی مانند افت کیفیت فیلم ها و اشباع بازار روبرو بود. این انتقادات و کاهش مخاطب، مارول را مجبور به بازنگری استراتژیک کرد. اولین ثمره این تغییر، فیلم “تاندربولتز” (Thunderbolts) بود که به عنوان یک پایان شایسته برای فاز پنجم MCU، با تمرکز بر قهرمانان شکست خورده، به نوعی به پذیرش واقعیت های جدید رسید. اکنون نوبت به “چهار شگفتانگیز: گام های نخست” رسیده است؛ این فیلم به عنوان تولد دوباره و امید تازه مارول، نشان دهنده بازگشت به ریشه ها و ایجاد یک افق روشنتر برای آینده MCU است. آیا این خانواده ابرقهرمانی میتوانند مارول را به روزهای طلایی بازگردانند؟ بررسی دستاوردهای این فیلم برای آینده MCU، نوید یک مسیر جدید و هیجانانگیز را میدهد.
بازگشت به آغاز | “چهار شگفتانگیز: گامهای نخست” در دنیای سینمایی مارول
پس از دوران اوج “انتقامجویان: پایان بازی”، دنیای سینمایی مارول (MCU) دورهای از بیثباتی را تجربه کرد که با گسترش بیرویه و اشتباهات مکرر همراه بود. اکنون، با فیلم “چهار شگفتانگیز: گامهای نخست”، مارول جسارت به خرج داده و تصمیم گرفته است که به نقطه آغاز بازگردد و خط داستانی جدیدی را پایهریزی کند. نکته مثبت این است که این فیلم، برخلاف بسیاری از پروژه های اخیر مارول، خود را درگیر داستان های به هم پیوسته و ارجاع به فیلم های قبلی نمیکند و نیازی نیست مخاطب برای درک اتفاقات آن، آثار متعددی را تماشا کرده باشد. این سیوهفتمین فیلم MCU، ما را به زمین ۸۲۸ میبرد (یک خط زمانی موازی با خط اصلی MCU یعنی زمین ۶۱۶). در این جهان، تیم چهار شگفتانگیز — شامل رید ریچاردز (پدرو پاسکال)، همسرش سو استورم (ونسا کربی)، برادر سو جانی استورم (جوزف کوئین) و بن گریم (ایبان ماس باکراک) — پیش از این به ابرقهرمانان محبوب تبدیل شدهاند. فیلم آگاهانه از روایت داستان “چگونگی کسب قدرت” پرهیز میکند و مخاطب را مستقیماً وارد یک دنیای تثبیت شده میسازد. در این جهان موازی پیشرفته با ماشین های پرنده و دستگاه های تلپورت، مراسم بزرگداشت سالگرد تبدیل این چهار فضانورد به قهرمانان کنونی، به بستری سریع برای معرفی شخصیت ها و جایگاه آن ها به عنوان ناجیان مردم در برابر تهدیدات گوناگون تبدیل شده است.

فیلم جدید “چهار شگفتانگیز” با وجود داشتن یک فیلمنامه سبک، داستانی گیرا و سرشار از صمیمیت خانوادگی ارائه میدهد. روایت با خبری خوش آغاز میشود: سو پس از دو سال تلاش، سرانجام باردار شده است. این شادی زودهنگام اما با ظهور گالاکتوس (رالف اینسن)، یک موجود کیهانی با اشتهای سیری ناپذیر برای نابودی سیارات، به چالش کشیده میشود. چهار قهرمان سوار بر سفینه خود، در پی سیلور سرفر (جولیا گارنر)، پیامآور گالاکتوس، به سیاره او میروند تا با این شرور مذاکره کنند. گالاکتوس برای صرفنظر از بلعیدن زمین، بهایی گزاف طلب میکند: نوزاد متولد نشده سو، که بعدها فرانکلین نام میگیرد و قدرت های عظیمی در او نهفته است. فیلم “چهار شگفتانگیز: گام های نخست” با رویکرد رترو-آیندهنگرانه و تأکید شدید بر پیوندهای خانوادگی، یادآور حس و حال انیمیشن های پیکسار، به ویژه “شگفتانگیزان” است؛ تا جایی که موش کور (پاول والتر هاوزر) نیز در آن ظاهر میشود. عامل اصلی این صمیمیت، بازگشت به ریشه روابط انسانی، یعنی رابطه مادر و فرزندی است. با وجود علم به این که فدا کردن فرزندش جان میلیاردها انسان را نجات میدهد، سو از هیچ تلاشی برای محافظت از فرانکلین فروگذار نمیکند و حتی حاضر است خود را فدای او کند. همین اتکا به غریزه های اولیه و عمیق انسانی است که باعث میشود مخاطب به راحتی بتواند با اضطراب ها و دغدغه های قهرمانان داستان در “گام های نخست” همذات پنداری کند، حتی با وجود تهدیدی عظیم و کیهانی در پسزمینه.

شکوه بصری و بازگشت به اصالت در دنیای سینمایی مارول
با وجود ضعف های مشهود در روایت و توسعهی شخصیت، فیلم “چهار شگفتانگیز: گام های نخست” به لحاظ بصری یک موفقیت چشمگیر در میان آثار مارول محسوب میشود. این اثر، رویکردی را دنبال کرده که پیشتر در “تاندربولتز” مشاهده شد؛ یعنی بازگشت به اصالت و باورپذیری از طریق استفادهی حداکثری از دکورهای واقعی، سِت ها و جلوه های ویژهی مکانیکی. “گام های نخست” این مسیر را با جدیت بیشتری ادامه داده است، به طوری که حیات و پویایی کل فیلم، مرهون طراحی هنری آن است. زیبایی شناسی غالب در فیلم، یک تم رترو و الهام گرفته از دههی شصت میلادی است که با پالت رنگی گرم و شاد، حسی از نوستالژی را در بیننده برمیانگیزد. این جلوه های رنگارنگ، مشابه آثاری چون “سوپرمن” جیمز گان، یادآور دورانی خوش و گمشده به نظر میرسند. این دیدگاه هنری واحد در جزئیات متعددی از فیلم منعکس شده است؛ از طراحی پوسترها و کارتون های تلویزیونی قهرمانان گرفته تا دکوراسیون شگفتانگیز خانهی اعضا، لباس های فضانوردی و ابرقهرمانی آن ها و حتی سیارهی گالاکتوس. در حالی که بسیاری از تولیدات اخیر مارول محصول استراتژی های مدیریتی و مبتنی بر آمار بودهاند، “تاندربولتز” نوید یک تغییر رویکرد را داد که در آن اختیار کارگردان برای آزمون و خطا افزایش یافته است. کارگردان “چهار شگفتانگیز: گام های نخست” نیز به خوبی از این فرصت بهره برده و توانسته است چشمانداز هنری منسجم خود را به طور کامل در سراسر فیلم اجرا کند.
مت شکمن که با کارگردانی درخشان سریال “وانداویژن” (Wandavision) تحسین گستردهای را برانگیخت، اکنون به عنوان فردی ایدهآل برای به تصویر کشیدن قهرمانان مارول در یک فضای آیندهنگرانه دهه شصتی شناخته میشود. “وانداویژن” نه تنها به عنوان یکی از موفقترین سریال های دنیای سینمایی مارول (MCU) مطرح شد، بلکه سرآغاز فصل جدیدی برای این فرنچایز بزرگ بود و زمینهساز تولید آثاری چون “آگاتا تمام مدت” (Agatha All Along) و “دکتر استرنج در چندجهانی دیوانگی” (Doctor Strange in the Multiverse of Madness) گردید. اما چالش اصلی شکمن، هدایت یک پروژه سینمایی ۲۰۰ میلیون دلاری است که وظیفه خطیر بازسازی و پیریزی مجدد کل دنیای سینمایی مارول را بر عهده دارد. با سپردن این مأموریت بزرگ به او، مت شکمن اعتماد کوین فایگی را به خوبی پاسخ داده و توانایی خود را در مدیریت پروژه های عظیم با دیدگاه های خلاقانه به اثبات رسانده است.
شخصیتپردازی های برجسته در برابر انتخاب های بازیگری ناموفق
در فیلم “گام های نخست”، ونسا کربی درخششی بیچون و چرا دارد و ستارهی مطلق اثر محسوب میشود. او با وجود تلاش ناموفقش برای ارائه لهجه آمریکایی، یک اجرای فوقالعاده و چشمگیر را به نمایش میگذارد؛ نه فقط در نقش یک قهرمان فراطبیعی، بلکه در قالب یک مادر پریشان که تنها هدفش محافظت از فرزندش است. این سطح از عمق بخشیدن به شخصیت، کاراکتر او را بسیار جذاب و باورپذیر میسازد. در نقطه مقابل، انتخاب پدرو پاسکال برای نقش رید ریچاردز (آقای شگفتانگیز) در فیلم “چهار شگفتانگیز” چندان متقاعد کننده نیست. علیرغم تمام تبلیغات مارول، پاسکال نتوانسته از شخصیتِ شناخته شده خود فاصله بگیرد. اگر چه او تلاش زیادی کرده، اما حضور مداومش در آثار مختلف باعث شده تا مخاطب نتواند او را در قامت یک شخصیت جدید مانند رید ریچاردز بپذیرد. حتی خود او نیز نتوانسته هویت مستقلی برای این کاراکتر خلق کند و اجرای او تکراری به نظر میرسد. او با استفاده از همان تکنیک ها و میمیک های تکراری، تصویر یک همسر و پدر غمگین و ناتوان در برابر تهدیدات بزرگ را بازآفرینی میکند، در حالی که این نقش نیازمند تعریف و ابعاد تازهای بود.

کمرنگ شدن شخصیت های مکمل و ضعف در معرفی شرورها
این نقد به دو بازیگر یعنی جوزف کویین و ایبان ماس باکراک نیز وارد است؛ به جای آن که این هنرمندان بر نقش های خود مسلط شوند، به نظر میرسد شخصیت ها آن ها را در خود بلعیدهاند. این امر به ویژه به دلیل کمتوجهی به این کاراکترها مشهود است؛ آن ها به حاشیه رانده شده و نقشی جز افزودن چند شوخی سبک برای تلطیف فضای سنگین فیلم ندارند. همچنین، کاراکترهای فرعی دیگر مانند موش کور با بازی پاول والتر هاوزر و ریچل رازمن با بازی ناتاشا لیون، کاملاً به هدر رفته و از پتانسیل آن ها استفاده نشده است. متأسفانه، شخصیتپردازی شرورهای اصلی داستان نیز عمیق نیست. جولیا گارنر در نقش سیلور سرفر/شالا-بال که اخیراً تلاش هایی برای تثبیت خود به عنوان بازیگر جدی داشته، به یک آنتاگونیست فراموش شدنی با پیشینهای اندوه بار تبدیل شده و رابطه او با جانی بسیار شتاب زده پیش میرود. در مورد شخصیت گالاکتوس نیز که صدای رالف اینسون باید لرزه بر اندام بیننده بیندازد، بسیار سطحی عمل شده است. این شخصیت تنها به یک هیولای عظیمالجثه تبدیل شده که از آب بیرون میآید و علیرغم ابعاد وحشتآور و پوست نفوذ ناپذیرش، سو استورم به راحتی از پس او برمیآید. همچنین، ابعاد دقیق گالاکتوس در طول فیلم نامشخص باقی میماند که این امر بر ضعف شخصیتپردازی او میافزاید.

| نکات مثبت | نکات منفی |
| تمرکز بر عنصر خانواده | هدر رفتن آنتاگونیست های قدرتمندی چون گالاکتوس و سیلور سرفر |
| موسیقی متن حماسی فوقالعاده | به حاشیه رانده شدن جانی استورم و تینگ و خلاصه هرکسی جز سو استورم و رید ریچاردز |
| اجرای تأثیرگذار ونسا کربی در نقش سو استورم | |
| کارگردانی خوب مت شکمن و تثبیت دیدگاه هنری او در فیلم | |
| فضاسازی و زیباییشناسی دهه ۶۰ میلادی بهسبک رترو-آیندهنگرانه | |
| استفاده از جلوههای ویژهی مکانیکی و دکورهای واقعی تا جای ممکن |
تولدی دوباره برای چهار شگفتانگیز در دنیای سینمایی مارول
“چهار شگفتانگیز: گام های نخست” همانطور که از عنوانش پیداست، نقطه شروعی برای بازآفرینی جهانی است که مارول در سال ۲۰۰۸ بنیان گذاشت و اکنون برای رفع ایرادات گذشته، در حال بازسازی آن است. با تزریق این روح تازه به کالبد دنیای سینمایی مارول (MCU)، سازندگان فرصت دارند تا با عبرت گرفتن از اشتباهات پیشین، ابرقهرمانان خود را به افق های جدیدی هدایت کنند. مارول طبق روال معمول، در همین گام نخست نیز به زمینهسازی های حیاتی برای آینده میپردازد. در صحنه پس از تیتراژ این فیلم، مخاطبان شاهد دکتر دووم هستند که پشت به دوربین، در مقابل فرانکلین زانو زده و ماسک خود را برداشته است. در حالی که جزئیات دقیق پیوند میان داستان دکتر دووم و فرانکلین نامعلوم است، میتوان پیشبینی کرد که حوادث عظیمی در انتظار چهار شگفتانگیز و تیم انتقامجویان جدید خواهد بود. در نهایت، فقط سازندگان و کوین فایگی میدانند که چه سرنوشتی در این نبرد بزرگ و قریبالوقوع رقم خواهد خورد.
شناسنامه فیلم “چهار شگفتانگیز: گام های نخست” (The Fantastic Four: First Steps)
کارگردان: مت شکمن
نویسندگان: جاش فریدمن، اریک پیرسن، جف کپلن، این اسپرینگر، کت وود بر اساس “چهار شگفتانگیز” از استن الی و جک کربی
بازیگران: ونسا کربی، پدرو پاسکال، جوزف کویین، ایبان ماس باکراک، جولیا گارنر، رالف اینسن
محصول: ۲۰۲۵، ایالات متحده
امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۷٪
خلاصه داستان: “چهار شگفتانگیز: گامهای نخست” چهار سال پس از بازگشت رید ریچاردز، سو استورم، جانی استورم و بن گریم از فضا آغاز میشود؛ جایی که در آنجا چهار فضانورد داستان تحت تأثیر امواج کیهانی قدرتهای ابرانسانی به دست میآورند. آنها زندگی خود را وقف محافظت از مردم میکنند، اما آنچه واقعا زندگیاشان را تغییر میدهد، خبر بارداری سو است. همزمان، آقای شگفتانگیز در آزمایشگاهش پیامهایی به زبانی ناشناخته از اعماق فضا دریافت میکند که ماهیت تهدیدآمیز یا صلحآمیزشان مشخص نیست. مدت زیادی نمیگذرد تا تهدید اصلی بالاخره خود را نشان میدهد؛ تهدیدی که نابودی کل کرهی زمین را در سر دارد …
