سینمای ایران، سینمای چهرههاست؛ چهره هایی که با آثار ماندگار و پیوسته خود، جایگاه ویژهای در تاریخ این هنر به دست آوردهاند. اغلب فهرست های برترین فیلم های ایرانی، آثاری از چند کارگردان شاخص را در بر میگیرد که تأثیرگذاری آن ها بر سینمای ایران غیرقابل انکار است. مؤلف بودن، یعنی داشتن یک سبک و نگاه شخصی، کلیدیترین عامل در این ماندگاری است. کارگردانان موج نوی ایران، که همچنان به عنوان چهره های تأثیرگذار این سینما شناخته میشوند، از این قاعده مستثنی نبودهاند. آثار آن ها، هر چند همواره مورد تحسین همه جانبه قرار نگرفته، اما همواره مورد توجه منتقدان و علاقهمندان سینما بوده است. با این حال، بیمهری هایی در زمینه اکران و تبلیغ آثار این سینماگران، گاه مانع از دیده شدن کامل آثارشان شده است. با وجود این، نام و آثار آن ها به لطف استمرار در کار و حمایت منتقدان و تاریخنگاران سینما، در حافظه جمعی ثبت شده است. فیلمسازان نسل های بعد، به ویژه آن ها که فعالیت خود را از دهه نود به بعد آغاز کردهاند، با چالش های بیشتری برای تولید و اکران آثار خود مواجه بودهاند. به ویژه فیلمسازان مستقل که از حمایت های دولتی برخوردار نبودهاند، آثارشان اغلب در دسته فیلم های خوب اما کمتر دیده شده قرار میگیرد. این در حالی است که بسیاری از آن ها استعداد و توانایی بالایی دارند و آثارشان از نظر هنری قابل توجه است.
سینمای ایران پس از انقلاب اسلامی، به رغم فراز و نشیب های فراوان، آثاری ارزشمند و ماندگار را به خود دیده است. در دهه های نخستین، شرایط اجتماعی و اقتصادی کشور، تولید و توزیع فیلم ها را با چالش های جدی روبرو کرد و بسیاری از آثار به حق خود نرسیدند. با بهبود شرایط در دهه های بعد، تولید فیلم رونق گرفت و آثار متنوعتری به پرده آمد. اما از اواسط دهه هشتاد، تحولات بازار سینما و سلطه جریان های خاص، منجر به مهجور ماندن بسیاری از فیلم های با کیفیت شد. فیلم های مهجور، آثاری هستند که به دلایل مختلف، از جمله عدم تبلیغات کافی، رقابت با آثار تجاری و تغییرات سلیقه مخاطبان، نتوانستهاند آنچنان که شایستهاند دیده شوند. این فیلم ها، اغلب دارای ارزش هنری بالایی هستند و میتوانند از جنبه های مختلف فرهنگی و اجتماعی مورد توجه قرار گیرند. برخی از آن ها به مرور زمان به فیلم های کالت تبدیل میشوند و جایگاه ویژهای در میان مخاطبان خاص پیدا میکنند. اما بسیاری دیگر، به دلیل شرایط خاص سینمای ایران، به فراموشی سپرده میشوند. مهجور ماندن فیلم های خوب، نشان دهنده وجود چالش هایی در حوزه تولید، توزیع و نمایش آثار سینمایی است. عوامل مختلفی از جمله تمرکز بر آثار تجاری، عدم حمایت از فیلمسازان مستقل و تغییرات سلیقه مخاطبان، در این زمینه نقش دارند. برای جلوگیری از تکرار این وضعیت، نیازمند توجه بیشتر به سینمای هنری، حمایت از فیلمسازان مستقل و ایجاد بستر مناسب برای نمایش و معرفی آثار متنوع هستیم.
سینمای ایران، به ویژه در سال های اخیر، با چالشی جدی به نام مهجور ماندن آثار ارزشمند دست و پنجه نرم میکند. سیطرهی آثار کمدی سطحی و تولید انبوه فیلم های بیکیفیت، فضایی را ایجاد کرده است که در آن، آثار فاخر و مستقل فرصت دیده شدن و شنیده شدن را پیدا نمیکنند. سیاست های محدود کنندهی ساخت و نمایش فیلم نیز به این وضعیت دامن زده و باعث شده است تا مخاطب عادی تنها با نمونه های تجاری و کممایه آشنا شود. این در حالی است که در میان این دریای بیکران آثار بیکیفیت، گاه فیلم های کمدی با کیفیتی نیز ساخته میشود. اما متأسفانه، به دلیل رواج کلیشه ها و ترویج ذائقهی عمومی به سمت آثار سبک و سرگرم کننده، فیلم های جدی و هنری کمتر مورد توجه قرار میگیرند. این رویه، به مرور زمان، به یک عادت تبدیل شده و مخاطب را به سمت آثار کممایه سوق داده است. به همین دلیل، در این نوشتار، تلاش شده است تا به آثاری پرداخته شود که به دلیل شرایط موجود، از دیده شدن بازماندهاند؛ فیلم هایی که با وجود کیفیت بالا و حضور بازیگران و کارگردانان شناخته شده، نتوانستهاند آنچنان که شایسته هستند، مورد توجه قرار گیرند.
10 فیلم ایرانی مهجور که شاهکارند ولی کمتر دیده شدهاند!
10. جنگل پرتقال
- کارگردان: آرمان خوانساریان
- بازیگران: میرسعید مولویان، سارا بهرامی، رضا بهبودی
- محصول: ۱۴۰۱
- خلاصه داستان: معلمی به نام علی بهاریان، با نام هنری سهراب بهاریان در رشته نمایشنامهنویسی تحصیل کرده و حالا پس از سال ها بیکاری به تازگی در یک مدرسه به عنوان معلم ادبیات مشغول به کار شده است. معلمی چنان سختگیر که در عرض سه روز پنج نفر را از کلاس اخراج میکند و حالا از طرف مدیر تهدید میشود که اگر تا دو روز دیگر مدرک تحصیلیاش را تحویل ندهد، عذرش را از مدرسه میخواهند. سهراب علیرغم میلش حالا باید به شهر محل تحصیلش در تنکابن برود.
“جنگل پرتقال” اثری است که با انتخاب بازیگران شناخته شدهتر، به ویژه در نقش اصلی مرد، میتوانست به یاد ماندنیتر شود. در مقایسه با اکثر تولیدات سینمایی ایران، این فیلم به دلیل رویکرد دراماتیک و پرداخت روانشناختی به شخصیت ها، جایگاهی ویژه مییابد. این اثر با تمرکز بر دغدغه های درونی شخصیت اصلی و تعامل او با محیط پیرامون، نگاهی ژرف به مسائل اجتماعی و روانی ارائه میدهد. انتخاب موضوعی تابو و کمتر پرداخته شده در سینمای ایران، جسارتی قابل تحسین است. اگر چه در پرداختن به برخی جزئیات میتوانست قویتر عمل کند، اما رویکرد انسانی فیلم و فضاسازی دلنشین آن، نقاط قوت قابل توجهی هستند. متأسفانه، “جنگل پرتقال” به دلیل سیاست های غالب در حوزه نمایش فیلم و عدم حمایت از آثار تأمل برانگیز، به حاشیه رانده شده است. این در حالی است که این فیلم توانایی آن را داشت تا در صورت نمایش گستردهتر، با استقبال مخاطبان روبرو شود.
9. چرا گریه نمیکنی؟
- کارگردان: علیرضا معتمدی
- بازیگران: علیرضا معتمدی، مانی حقیقی، باران کوثری، هانیه توسلی، فرشته حسینی، لیندا کیانی، نهال دشتی، امیرحسین فتحی و علی مصفا
- محصول: ۱۴۰۱
- خلاصه داستان: علی یک روزنامهنگار ورزشی است که برادرش را به تازگی از دست داده و انگیزهای برای ادامه زندگی ندارد. اما یک مشکل بزرگ هم دارد، با وجود اندوه بسیار نمیتواند گریه کند.
“چرا گریه نمیکنی؟” دومین ساخته علیرضا معتمدی، همانند فیلم قبلیاش “جنگل پرتقال”، مسیر دشواری را برای اکران عمومی پیمود. این فیلم که تلفیقی هوشمندانه از درام و کمدی سیاه است، نتوانست از گزند حواشی و محدودیت های اکران در امان بماند و سرانجام راهی شبکه نمایش خانگی شد. با وجود سلطه ژانر کمدی بر بازار سینما، “چرا گریه نمیکنی؟” مخاطبی خاص و اندیشمند را به خود جلب میکند. این فیلم با روایت داستانی تلخ و شیرین، به موضوعاتی همچون اندوه، سرخوردگی و تلاش انسان برای رهایی از دردهای درونی میپردازد. سکانس جنجالی شیرهکشخانه که به سرعت در فضای مجازی منتشر شد، اگر چه توجه مخاطبان را به فیلم جلب کرد، اما تنها بخش کوچکی از جهان پیچیده و چندلایه این اثر سینمایی است.
علیرضا معتمدی به عنوان یک فیلمساز مستقل، به تولید آثاری میپردازد که لزوماً برای جذب مخاطب عام ساخته نمیشوند. فیلم “چرا گریه نمیکنی؟” نمونهای از این دست آثار است که حتی برخی از بازیگران مطرح آن همچون علی مصفا، به صورت افتخاری در آن ایفای نقش کردهاند. سینمای مستقل، اغلب مخاطبان خاص خود را دارد و به دنبال کسب سود تجاری کلان نیست. با این حال، “چرا گریه نمیکنی؟” به عنوان یک کمدی سیاه هوشمندانه، پتانسیل جذب مخاطبان گستردهتری را نیز داشت. اگر این فیلم در دهه های هشتاد یا نود اکران میشد، احتمالاً به یکی از آثار شاخص سینمای ایران در ژانر کمدی سیاه تبدیل میشد و در کنار آثاری چون فیلم های عبدالرضا کاهانی قرار میگرفت. در آن دوران، مخاطبان سینما هنوز به شدت تحت تأثیر محتوای کوتاه و فوری شبکه های اجتماعی قرار نگرفته بودند و توانایی بیشتری برای درک و لذت بردن از فیلم های با عمق و پیچیدگی بیشتر را داشتند.
در عصر حاضر که ذائقه عمومی به سمت طنزهای سطحی و شوخی های زودگذر متمایل شده، طنز تلخ و درونگرای وودی آلنی تنها برای مخاطبان خاص جذابیت دارد. این مخاطبان که به عمق فیلم های معناگرا پی میبرند، فیلم “چرا گریه نمیکنی؟” علیرضا معتمدی را نیز درک میکنند. اما همانطور که فیلم ارزشمندی چون “جنگل پرتقال” به دلیل پرداختن به موضوعات پیچیده اجتماعی و روانی، در فضای مجازی به طور گسترده دیده نمیشود و تنها بخش هایی از آن به صورت کلیپ های کوتاه و گذرا دست به دست میشود، فیلم “چرا گریه نمیکنی؟” نیز به همین سرنوشت دچار شده است. در واقع، عمق و پیچیدگی این آثار هنری باعث میشود تا در رقابت با محتوای سطحی و زودگذر فضای مجازی، جایگاه خود را از دست بدهند.
8. نبودن
- کارگردان: علی مصفا
- بازیگران: علی مصفا، مگدلنا بوروا، زوزانا کرونروا، کلارا ملیسکوا، اوا استپانکوا، زوزانا استیوینووا ملادشی، آدام واکولا و لیلا حاتمی
- محصول: 1399
- خلاصه داستان: روزبه دور از زندگی بحران زدهاش در تهران به پراگ سفر میکند تا درباره گذشته پدرش در این شهر تحقیق کند. پدری که در جوانی کمونیست بوده و به چکسلواکی سابق پناهنده شده است. در مراجعه به آپارتمانی که پنجاه سال پیش خانه پدرش بوده با مأمور پلیسی مواجه میشود که مشغول بررسی صحنه خودکشی در آپارتمان است و حضور روزبه و کنجکاویاش درباره آپارتمان برای افسر پلیس شکبرانگیز میشود؛ به خصوص وقتی متوجه میشود که نام پدر روزبه با نام پدر ساکن آپارتمان یکی است.
“نبودن“، سومین ساختهی علی مصفا، علیرغم تولید و آماده سازی، هرگز فرصت حضور بر پرده های سینما را نیافت. در حالی که فیلم های پیشین او همچون “پله آخر” با استقبال منتقدان و مخاطبان روبرو شده و جوایز بینالمللی را نیز کسب کرده بودند، “نبودن” در سکوت محض رها شد. اگر این فیلم در دورهای دیگر و با شرایطی متفاوت اکران میشد، شاید سرنوشتی متفاوت داشت. اما در سینمای امروز ایران که حتی خود مصفا به سمت نقشآفرینی در آثار کمدی گرایش پیدا کرده است، فیلمی با تم روشنفکری و دغدغهمند چندان جایی برای خود نمییابد. به نظر میرسد مصفا نیز با آگاهی از این شرایط، از پیگیری پروانه نمایش صرفنظر کرده است.
درگذشته، سینمای ایران گنجایش بیشتری برای فیلم های روشنفکری داشت و آثاری همچون “پله آخر” توانستند به موفقیت دست یابند. اما امروزه، با توجه به محدودیت ها و سانسورهای موجود، فضای لازم برای رشد و شکوفایی این نوع سینما فراهم نیست. به همین دلیل، بسیاری از فیلمسازان ترجیح میدهند به سمت ژانرهای تجاریتر و کمریسکتر حرکت کنند. این وضعیت نشان میدهد که سینمای روشنفکری ایران در شرایط کنونی با چالش های جدی مواجه است. تغییرات گستردهای که در سینمای ایران رخ داده است، بر نوع فیلم هایی که تولید و اکران میشوند، تاثیرگذار بوده است. اولویت های مخاطبان و سیاست های حاکم بر سینما، به سمت تولید آثاری با مضامین سبکتر و سرگرم کنندهتر سوق یافته است. در این شرایط، فیلمسازانی همچون علی مصفا که به دنبال بیان دغدغه های اجتماعی و روایت داستان هایی پیچیده هستند، با محدودیت های بیشتری روبرو میشوند. “نبودن” فراتر از یک فیلم روایی، سفری شخصی به اعماق روان شخصیت اصلی است. این اثر با بودجهای محدود و در شرایط تولید چالش برانگیز، به داستانی بدل شده که در جستجوی ریشه های فراموش شده و تکه های پازل زندگی، مخاطب را به همراه خود میکشد. اگر چه فیلمنامه در پرداخت جنبه های معمایی داستان با کاستی هایی مواجه است، اما به عنوان یک اثر درونگرا و تأمل برانگیز، موفق عمل میکند.
حضور پررنگ علی مصفا و همذات پنداری عمیقی که با شخصیت او ایجاد میشود، از نقاط قوت این فیلم است. مصفا با بازی درونی و آرام خود، فضایی مرموز و تأمل برانگیز را به وجود میآورد که مخاطب را به درون خود میکشد. “نبودن” در کنار این روایت شخصی، نقدی ظریف به تاریخ و جامعه وارد میکند، اما این نقد به اندازهای که شایسته است، رسا نیست. در هیاهوی امروز، فیلم هایی با چنین رویکردی به سرعت به حاشیه رانده میشوند. شاید اگر این فیلم در زمان دیگری ساخته میشد، بحث های بیشتری را برانگیخته بود. اما در فقدان مخاطبان و منتقدانی که به دنبال عمق و معنا هستند، “نبودن” به اثری مغفول تبدیل شده است. علی مصفا را نمیتوان صرفاً یک فیلمساز حرفهای دانست. او به جای دنبال کردن مداوم ساخت آثار سینمایی، بر انتخاب دقیق پروژه هایش تمرکز دارد. همین رویکرد مستقل، او را از جریان اصلی سینما دور نگه داشته است. مصفا که بیشتر آثارش را با هزینه شخصی تولید میکند، به روایت داستان های شخصی و صمیمی علاقهمند است. فیلم هایی که گاه مرز میان مستند و داستانی را در هم میآمیزند، مانند “نبودن”، نمونه بارز این رویکرد هستند. طبیعتاً چنین آثاری با مخاطب عام ارتباط چندانی برقرار نمیکنند، به ویژه در سینمای امروز که بر سرگرمی و تجاری سازی تاکید میشود.
7. شماره ۱۷ سهیلا
- کارگردان: محمود غفاری
- بازیگران: زهرا داوودنژاد، بابک حمیدیان، مهرداد صدیقیان، احسان امانی، فریدون محرابی
- محصول: 1395
- خلاصه داستان: دختری میانسال که زمان ازدواجش به تأخیر افتاده، با توجه به مشکل ژنتیکی که دارد در تلاش است هر چه سریعتر ازدواج کند.
“شماره ۱۷ سهیلا” نمونهای درخشان از فیلم های ایرانی است که علیرغم کیفیت بالا، به اندازه کافی دیده نشده است. غفلت از این فیلم را میتوان تا حد زیادی به عدم تداوم کارگردانی محمود غفاری نسبت داد. تنها ساختهی سینمایی او، با وجود استقبال منتقدان، نتوانست او را به مسیر حرفهای مستمر در سینما سوق دهد. این سرنوشت، متأسفانه برای بسیاری از فیلمسازان مستقل ایرانی که به دنبال شکستن تابوها و روایت داستان هایی متفاوت هستند، آشناست. “شماره ۱۷ سهیلا” به عنوان یک فیلم زنانه، به موضوعی کمتر پرداخته شده در سینمای ایران میپردازد: چالش های زنان در سنین بالاتر برای ازدواج و فرزندآوری. غفاری با جسارت، داستان زنی را روایت میکند که درگیر دغدغه های مرتبط با سن و باروری است. این فیلم، با تمرکز بر شخصیت اصلی زن، به عمق احساسات و دغدغه های او میپردازد و تصویری واقعگرایانه از تجربیات زنان در جامعهی امروز ایران ارائه میدهد.
این فیلم، بدون آن که صراحتاً به قیدوبندهای اجتماعی و قانونیای که زنان را محدود میکنند اشاره کند، یکی از عمیقترین دغدغه های زنان را به تصویر میکشد: ترس از گذر عمر و پایان یافتن فرصت مادر شدن. فیلم با رویکردی واقعگرایانه، تلاش میکند تا این ترس را به شکل عریان و بیپرده نمایش دهد. شخصیت اصلی فیلم، زنی است که در آستانه اتمام دوران باروری قرار دارد و هنوز موفق به تشکیل خانواده نشده است. در جامعهای که وجود فرزند، تنها با وقوع مرگ توجیه میشود، این زن به دنبال یافتن معنایی برای زندگیاش میگردد. مردانی که در اطراف او هستند، به دلایل مختلف از برقراری ارتباطی عمیق با او سر باز میزنند و او را در تنهایی رها میکنند. در نهایت، این زن به ناچار به دنبال ارضای نیازهای عاطفی خود از طریق راه هایی میگردد که نمیتواند برای او زندگی و فرزندی به ارمغان آورد.
فیلم “سهیلا شماره 17″، با روایتی صریح و بیپرده، زنی را در اوج آسیبپذیری و تنهایی به تصویر میکشد. زنی که در گذر زمان، از شکوفایی جوانی به مرحلهای رسیده که انتخاب هایش محدود شدهاند و تنها گزینه های پیش رویش، مردانی سالخورده و بیمار یا تنهایی مطلق است. این فیلم با دقتی شگفتانگیز، چالش های روانی و عاطفی این زن را به تصویر میکشد؛ زنی که حتی برای تحقق غریزه مادری، به سراغ گذشته رفته و با رد شدن مواجه میشود. این صحنه ها آنقدر قدرتمند و تأثیرگذار هستند که در ذهن مخاطب ماندگار میشوند و او را به تأمل وا میدارند. “سهیلا شماره 17″، با رویکردی واقعگرایانه و نزدیک به آثار علیرضا داوودنژاد، به عمق روح و روان شخصیت اصلی نفوذ میکند. انتخاب زهرا داوودنژاد برای ایفای نقش سهیلا، انتخابی هوشمندانه است. او که پیش از این نیز در فیلم های پدرش تجربهی بازی در نقش های مشابه را داشته، در این فیلم به اوج بلوغ هنری خود رسیده است. بازی درخشان او، به “سهیلا شماره 17” جان بخشیده و آن را به یکی از بهترین آثار سینمای ایران تبدیل کرده است.
6. احتمال باران اسیدی
- کارگردان: بهتاش صناعیها
- بازیگران: محمد شمس لنگرودی، مریم مقدم، پوریا رحیمی سام، ارسلان عبداللهی
- محصول: 1394
- خلاصه داستان: منوچهر شصت سال سن دارد، او بازنشسته اداره دخانیات است ولی از سر بیکاری همچنان هر روز به اداره میرود. مادرش تا زنده بود آرزو داشت ازدواجش را ببیند، اما او هیچ وقت ازدواج نکرده و در طول زندگیاش فقط یک دوست به نام خسرو دوانی داشته است. منوچهر که در شهر فومن گیلان زندگی میکند، از فرط تنهایی تصمیم میگیرد پس از چند سال بیخبری از خسرو، برای یافتن او به تهران سفر کند.
بهتاش صناعیها و مریم مقدم با فیلم تحسین شدهی “کیک محبوب من” به چهره های شاخص سینمای ایران و جهان بدل شدند. پیش از این، فیلم نخست آن ها، “احتمال باران اسیدی“، با وجود حواشی، در بخش هنر و تجربه به موفقیت قابل توجهی دست یافت و در جشنواره های بینالمللی مورد توجه قرار گرفت. حضور شمس لنگرودی، شاعر نامدار، در نقش اصلی این فیلم و اجرای درخشان او، بر اهمیت و تأثیرگذاری این اثر هنری افزود. هر دو فیلم صناعیها و مقدم به روایت داستان آدم هایی میپردازند که در حاشیه قرار دارند و کمتر دیده میشوند. این کارگردانان با نگاهی دقیق و حساس به زندگی این افراد، توانستهاند به عمق روح و روان آن ها نفوذ کرده و تجربهای تأثیرگذار را برای مخاطب رقم بزنند. فیلم های آن ها نه تنها در ایران بلکه در سطح بینالمللی نیز مورد توجه منتقدان و سینماگران قرار گرفته است و به عنوان آثاری ارزشمند در تاریخ سینمای ایران ثبت شدهاند.
فیلم “احتمال باران اسیدی” به دلیل برخی گمانهزنیها درباره گرایش جنسی شخصیت اصلی، از اکران عمومی بازماند و تنها در بخش هنر و تجربه به نمایش درآمد. فیلم های این بخش معمولاً به دلیل محتوای خاص و مخاطب محدود، کمتر دیده میشوند. شخصیت اصلی این فیلم، پیرمردی درونگرا و تنهاست که به دنبال یافتن دوست قدیمی خود است؛ داستانی مشابه بسیاری از آثار سینمایی که بر روی تنهایی و انزوای فردی تمرکز دارند. به طور طبیعی، چنین فیلم هایی مخاطب گستردهای ندارند. با این حال، “احتمال باران اسیدی” در به تصویر کشیدن زندگی این افراد تنها و حاشیهنشین موفق عمل کرده و به همین دلیل، جایگاه ویژهای در سینمای ایران دارد.
5. پاپ
- کارگردان: احسان عبدیپور
- بازیگران: غلامرضا فرجزاده، توماج پورمراد، حدیث چهرهپرداز، مرضیه بردکنیا، لیلا دمان
- محصول: 1392
- خلاصه داستان: داستان یک خانواده بوشهری در سه اپیزود روایت میکند و در هر اپیزود (که به نام یک کشور است) داستان بر یکی از کاراکترها متمرکز است. داستان دختر دانشجویی که همکلاسی و معشوقش به دلیل یک اعتراض ساده دانشجویی به زندان افتاده و دختر در به در دنبال راهی برای آزاد کردن اوست، داستان یک نوازنده خیابانی و رؤیاهایش و داستان پسرش که به امید رسیدن به عشقش میخواهد به شکل خطرناکی به اروپا برود.
تمرکز بیش از حد سینمای ایران بر تهران، تصویری ناقص و یکسویه از این کشور پهناور و متنوع را به مخاطب ارائه میدهد. گویی پایتخت، کلید واژه سینما شده و سایر مناطق و فرهنگ های غنی نادیده گرفته میشوند. این رویکرد، سؤالات بسیاری را در خصوص دلایل و چرایی آن برمیانگیزد که پرداختن به آنها در این مقاله نمیگنجد. با این حال، یادآوری تلاش های فیلمسازانی که به دنبال شکستن این تکصدایی و انحصار قدرت بودند، امری ضروری است. چرا که این اقدام، نیازمند شجاعت و تعهدی فراتر از حد معمول است. در گذشته، فیلمسازانی چون ناصر تقوایی با ساخت آثاری درباره جنوب و جنوبی ها، تلاش میکردند تا به تنوع فرهنگی ایران بپردازند. اما این رویکرد نیز در چارچوب محدودی قرار داشت و نتوانست به طور کامل به این مسئله مهم پاسخ دهد. امروزه، با وجود تمام پیشرفت هایی که در صنعت سینما صورت گرفته است، همچنان شاهد تداوم این تمرکزگرایی هستیم. این در حالی است که ایران کشوری با قومیت ها، زبان ها و فرهنگ های متنوع است و سینمای آن باید این تنوع را به تصویر بکشد. “پاپ“، اثری بدیع و متفاوت در سینمای ایران است که به حاشیه رانده شده است. احسان عبدیپور، خالق این فیلم، چهره ای شناخته شده در فضای مجازی است اما کمتر کسی او را به واسطه این اثر سینمایی به یاد میآورد. گویی سینمای ایران به فیلم هایی درباره اقشار محروم و مهجور جامعه کمتر توجه میکند.
“پاپ”، روایتی اپیزودیک از زندگی سیاهپوستانی است که سال ها پیش به ایران مهاجرت کردند. این فیلم با زبانی صریح و بیپرده، به تصویر کشیدن دردها، رنج ها و آرزوهای این گروه از جامعه میپردازد. داستان در سه اپیزود مجزا روایت میشود که هر کدام بر روی یکی از اعضای یک خانواده بوشهری تمرکز دارد. از دختری که برای آزادی معشوقش میجنگد تا پسری که در جستجوی تحقق رویاهایش است، همه این شخصیت ها در تلاشند تا از قید و بندهای اجتماعی رها شوند و به زندگی بهتری دست یابند. این فیلم با پرداختن به موضوعاتی همچون تبعیض نژادی، مهاجرت اجباری و آرزوهای جوانان، به یکی از آثار شاخص سینمای اجتماعی ایران تبدیل شده است. با این حال، به دلیل موضوعات حساس و جسورانهای که به آن پرداخته است، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. احسان عبدیپور، کارگردانی که با نخستین ساختهاش، “تنهای تنهای تنها”، نوید استعدادی درخشان در سینمای ایران داد، دومین تجربه بلند سینماییاش را با فیلم “پاپ” رقم زد. این فیلم که در سال ۱۳۹۲ ساخته شد، به دلایل نامعلومی با موانع سانسور روبرو شد و از حضور در جشنواره فیلم فجر بازماند. پس از سال ها توقیف، “پاپ” تنها به صورت محدود در گروه هنر و تجربه اکران شد و سپس راهی شبکه خانگی و پلتفرم های آنلاین شد. این سرنوشت ناگوار، از جمله دلایلی است که “پاپ” را به فیلمی مهجور و کمتر دیده شده تبدیل کرده و مانعی بر سر راه ادامه مسیر حرفهای عبدیپور شد.
فیلم با چالش سانسور دست و پنجه نرم میکند و این مسئله به طور چشمگیری بر انسجام روایت تأثیر گذاشته است. حذف بخش های مهم از فیلم، موجب شده تا داستانی پراکنده و گسسته شکل بگیرد. ورود و خروج ناگهانی شخصیت ها و وقوع رویدادهای غیرمنتظره، بر پیچیدگی روایت افزوده و درک آن را دشوار ساخته است. با این حال، فیلم با به تصویر کشیدن واقعی و صمیمی زندگی مردم بوشهر، توانسته است به عنوان یک اثر مستقل و ارزشمند خود را معرفی کند. شناخت عمیق کارگردان از زادگاهش، به فیلم عمق بخشیده و آن را به اثری ماندگار تبدیل کرده است.
4. کارگران مشغول کارند
- کارگردان: مانی حقیقی
- بازیگران: فاطمه معتمدآریا، آتیلا پسیانی، احمد حامد، محمود کلاری، مهناز افشار، رضا کیانیان، رعنا آزادیور، امید روحانی
- محصول: 1384
- خلاصه داستان: چهار دوست قدیمی از تعطیلات ناموفق اسکی خود در حال بازگشت به خانهاند. این ها دکتر، مهندس و تاجر هستند و دوران بحران میانسالی خود را پشت سر میگذارند. در توقفی کوتاه کنار جادهای کوهستانی به تخته سنگی عجیب بر میخورند و همچون بچه های بازیگوش تلاش میکنند که تخته سنگ را به قعر دره پرتاب کنند، کاری بیهوده، که نتیجهای جز ناکامی به دنبال ندارد. در انتها وقتی همه ناامید و خسته از تلاش دست میکشند، تختهسنگ خود به خود به دره پرتاب میشود.
“کارگران مشغول کارند” فیلمی مغفول مانده از سینمای ایران است که به دلایلی چون بودجه محدود و عدم اکران گسترده، کمتر به چشم آمده است. این اثر که براساس طرحی از عباس کیارستمی ساخته شده، در جشنواره فیلم فجر مورد توجه قرار گرفت و جوایزی نیز کسب کرد. با این حال، به دلیل مضمونی نمادین و انتقادی، فرصت عرض اندام در سینماهای ایران را نیافت. مانی حقیقی، کارگردان این فیلم، با بهرهگیری از بازیگران مطرحی همچون مهناز افشار و محمود کلاری، تلاش کرده تا از ایدهای کوتاه، فیلمی بلند بسازد. حضور چهره هایی چون امید روحانی (منتقد سینما) نیز به غنای این اثر افزوده است. اگر چه برخی منتقدان معتقدند که ایده اصلی فیلم بیشتر برای یک فیلم کوتاه مناسب است، اما حقیقی با رویکردی تجربی، توانسته اثری متفاوت و قابل تأمل خلق کند. “کارگران مشغول کارند” در ژانر تجربی و با بودجه محدود، اثری قابل تامل است. نقطه قوت اصلی فیلم، فضاسازی دقیق و باورپذیری آن است که به واسطه بازی های درخشان بازیگران و دیالوگنویسی هوشمندانه کارگردان، به اوج خود میرسد. این سبک دیالوگنویسی در آثار بعدی حقیقی نیز به چشم میخورد، اما در “پذیرایی ساده” به بلوغ بیشتری رسیده است.
داستان فیلم حول محور تلاش گروهی از مردان برای جابهجایی سنگی عظیم میچرخد. این تصویر نمادین، میتواند به چندین معنا تعبیر شود. از یک سو، تلاش بیهوده انسان برای مقابله با طبیعت و پوچی وجودی او را نشان میدهد. از سوی دیگر، میتوان آن را به عنوان نمادی از تلاش های بیهوده و بینتیجه در عرصه های مختلف زندگی تعبیر کرد. در هر صورت، این فیلم چندلایه و قابل تامل، با شخصیت های دوست داشتنی و فضایی واقعگرایانه، تجربهای متفاوت را برای مخاطب رقم میزند. شاید کل داستان فیلم بهانهای باشد برای کاوش در عمق روان انسان و پرسش هایی درباره معنا و هدف زندگی.
3. مکس
- کارگردان: سامان مقدم
- بازیگران: فرهاد آئیش، پگاه آهنگرانی، گوهر خیراندیش، رامبد جوان، نیما شاهرخ شاهی، محمدرضا شریفینیا، سیروس ابراهیمزاده، سید ابراهیم بحرالعلومی، امیر جعفری، تورج منصوری
- محصول: 1383
- خلاصه داستان: وزارت ارشاد قصد دارد از مفاخری که در خارج از ایران زندگی میکنند، تقدیر کند. آن ها به اشتباه دعوتنامه یک موسیقیدان برجسته را برای خوانندهای کابارهای به نام مکس میفرستند و او را به ایران میآورند.
“مکس” اثری مغفول مانده در سینمای ایران است که با فیلمنامهای از داور نبوی فقید، به عنوان تنها موزیکال استاندارد پس از انقلاب، جایگاهی ویژه دارد. این فیلم که به دلیل توقیف، فرصت دیده شدن گسترده را از دست داد، امروزه بیشتر در میان سینما دوستان شناخته شده است. همانند بسیاری از آثار سامان مقدم، “مکس” نیز با بهرهگیری از ارجاعات اجتماعی روز، فیلمی تاریخ مصرفدار محسوب میشود. با این حال، کمدی قوی و تلاش برای روایت یک داستان موزیکال، که در سینمای ایران کار آسانی نیست، از نقاط قوت این فیلم به شمار میرود. جالب توجه است که “مکس” به عنوان یک موزیکال ایرانی، به داستانی پرداخته که در مرز بین فرهنگ ایرانی و غربی قرار دارد و این جسارت، نتیجهای قابل قبول را به همراه داشته است.
فیلم “مکس” در زمان اکران خود، با وجود چالش هایی چون توقیف، موجی از توجه را برانگیخت. این اثر موزیکال، به عنوان یکی از معدود تلاش های سینمای ایران در این ژانر، جایگاهی ویژه دارد. با گذشت زمان، “مکس” به فراموشی سپرده شد که به نظر میرسد بیمهری به تلاش های نوآورانهی سینمای پس از انقلاب است. داستان فیلم، که به چالش کشیدن تعصبات و باورهای سنتی میپردازد، همچنان مرتبط و قابل تأمل است. “مکس” با رویکردی طنزآمیز، به موضوعاتی جدی و اجتماعی میپردازد و در این زمینه پیشرو بوده است. بازی درخشان فرهاد آئیش در این فیلم، شایستهی تقدیر و توجه بیشتری بود. “مکس” نه تنها یک فیلم سرگرم کننده، بلکه یک اثر هنری با ارزش است که به دلیل رویکرد جسورانه و نوآورانهاش، همچنان میتواند برای مخاطبان امروزی جذاب باشد. بازخوانی این فیلم، فرصتی است برای بازنگری در تاریخ سینمای ایران و قدردانی از تلاش های فیلمسازانی که به دنبال خلق آثاری متفاوت و جسورانه بودند.
2. آخر بازی
- کارگردان: همایون اسعدیان
- بازیگران: حامد بهداد، پوپک گلدره، علی عمرانی، مجید مشیری، فخرالدین صدیق شریف، قربان نجفی
- محصول: 1379
- خلاصه داستان: پویا صادقی، دانشجوی سال دوم معماری، به دلیل رفتارش در محیط دانشگاه توبیخ میشود، اما به او فرصت داده میشود تا یک ترم دیگر ادامه تحصیل دهد. نغمه که نامزد پویاست، تلاش میکند تا پویا که آدمی متفکر و در ضمن ناامید است را به زندگی امیدوار کند.
“آخر بازی” نقطه عطفی در کارنامهی حامد بهداد بود و او را به ستارهای درخشان در آسمان سینمای ایران تبدیل کرد. این فیلم که در اواخر دههی هفتاد ساخته شد، با روایتی جذاب و بازی درخشانی از بهداد، به سرعت به یکی از آثار ماندگار سینمای ایران تبدیل شد. اگر چه فیلم های بسیاری در آن دوره به موضوع تقابل نسل ها پرداختند، اما “آخر بازی” با رویکردی متفاوت و جسورانه، به دل مخاطبان نشست. این فیلم با دوری از کلیشه های رایج، به تصویر کشیدن عشقی پرشور و جنایتی هولناک، مخاطب را درگیر داستانی پیچیده و جذاب میکند. شخصیت های فیلم، با وجود داشتن تحصیلات و علاقهمندی به هنر و ادبیات، از احساسات انسانی و گاه حتی از کنترل خارج شدن آن ها در برابر عشق، مستثنی نیستند. این روایت واقعی و انسانی از عشق و جنایت، “آخر بازی” را به اثری ماندگار و قابل تامل تبدیل کرده است.
1. طلسم
- کارگردان: داریوش فرهنگ
- بازیگران: سوسن تسلیمی، پرویز پورحسینی، جمشید مشایخی، آتیلا پسیانی، آتش تقیپور
- محصول: 1365
- خلاصه داستان: یک زوج روستایی در روز عروسی بر اثر توفان در جنگل گم میشوند و به عمارتی مرموز پناه میبرند. آنجا با یک شاهزاده دائم الخمر مواجه میشوند که با پیشکار مرموزش زندگی میکند. شاهزاده در سوگ عروس گمشدهاش است که از شب عروسی با وجود گذشت پنج سال هنوز خبری از او ندارد. این در حالی است که رازی مخوف در این عمارت نهفته است.
“طلسم“، با حضور درخشان سوسن تسلیمی، اثری ماندگار در سینمای ایران است. این فیلم که اقتباسی آزاد از داستان کوتاه ادگار آلن پو، “مغاک و آونگ”، محسوب میشود، با وجود زمان سپری شده، همچنان تازگی و جذابیت خود را حفظ کرده است. “طلسم” در زمان اکران نیز مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و به عنوان یکی از آثار شاخص سینمای ایران پس از انقلاب شناخته شد. اما متأسفانه، این فیلم ارزشمند در گذر زمان به دست فراموشی سپرده شده است. ضع فهایی در فیلمنامه، مانند باورناپذیری برخی از رویدادها و تکیه بیش از حد بر دیالوگگویی برای آشکارسازی رازها، از نقاط ضعف این اثر محسوب میشوند. با این حال، “طلسم” به عنوان یک فیلم ژانر در دهه شصت، نشان از جسارت و نوآوری سازندگانش دارد. بازی های درخشان پرویز پورحسینی و سوسن تسلیمی و نیز فیلمبرداری بینظیر علیرضا زریندست، از جمله عوامل موفقیت این فیلم هستند.
در مجموع، “طلسم” فیلمی است که با وجود برخی ایرادات، به دلیل ارزش هنری و تاریخی خود، همچنان شایسته توجه و بازبینی است. این فیلم، شاهکاری از سینمای ایران است که با گذشت زمان، بر ارزش آن افزوده شده است. “طلسم”، اثری بدیع و منحصر به فرد در سینمای ایران است که با جهان سینمایی بهرام بیضایی نیز قرابت هایی دارد. این فیلم، با بهرهگیری از نگاهی اسطورهای به تاریخ، ماهیت پیچیده انسان را به تصویر میکشد. سوسن تسلیمی، با الهام از تفکرات بیضایی، اثری خلق کرده است که ضمن حفظ اصالت، هویتی مستقل دارد. داستان تلخ “طلسم”، فراتر از روایتی ساده، به لایه های نمادین و پیشبینی های تاریخی اشاره دارد. اسارت عروس در زیرزمین، نمادی از سرنوشت تلخ بسیاری از زنان در طول تاریخ است. پایان ناامیدانه فیلم نیز، هشدار دهنده و تلخ است و به مخاطب یادآور میشود که تاریخ، همواره تکرار شونده و پر از تلخی ها است. “طلسم”، با رویکردی انتقادی و نمادین، به بررسی مسائل اجتماعی و تاریخی میپردازد و به همین دلیل، همچنان پس از گذشت سال ها، اثری تأثیرگذار و قابل تامل است. این فیلم، با زبان سینما، به مخاطب یادآوری میکند که در پس ظاهر زیبا و رویایی زندگی، واقعیت های تلخ و دردناکی نهفته است.